لبخند شور
زیادی خوب بودن خوب نیست
زیادی که خوب باشی دیده نمیشوی
میشوی مثل شیشه ای تمیز
کسی شیشه ی تمیز را نمیبیند
همه به جای شیشه ، منظره ی بیرون را میبینند
ولی وقتی شیشه کمی بخار بگیرد
وقتی کمی منظره ی بیرون را بد نشان دهد
همه آنرا میبینند
همه سعی میکنند تمیزش کنند
زیادی خوب بودن خوب نیست
زیادی که خوب باشی شکننده تر میشوی
با هر قدرناشناسی دلت ترک بر میدارد
میشکند
تکه های شکسته را در دستانت میگیری
نگاه میکنی به نتیجه ی زیادی خوب بودنت
زیادی خوب بودن خوب نیست
زیادی که خوب باشی به زیادی خوب بودنت عادت میکنند
آنوقت کافیست کمی بد شوی
همه گمان میکنند زیادی بدی ...
پ.ن
این که سیمین بانو گفت ، حال این دو روز من بود .
ولی من که میدونم ته دلم چی میگذره .
برای همین نشستم با خودم خلوت کردم ،
دلمو بغل کردم ،تر و تمیزش کردم ،
غ غصه شو برداشتم جاش ق گذاشتم ،
اینم شد یه قصه از هزار تا قصه ی زندگیم .
بعدم رفتم برای خودم هدیه خریدم
تا بگم ؛
خودم جان !
ممنون که طاقت میاری همیشه .
و لبخند زدم
یه لبخند شور ...