خانوم پاف

۲ مطلب در مهر ۱۳۹۲ ثبت شده است

بیا دلهایمان را از زیر دست و پا جمع کنیم . 

 

از همان روزی که سپردیمش به اولین رهگذر و او وقتی خوب کند و کاوش کرد همانجا روی زمین انداخت و رفت ... هنوز لگد می خورد ، خاکی میشود ، پرت میشود دورتر و گاهی هم می افتد پای دیوار لای برگ های خشکیده .نازک میشود و ترک هایش روز بروز بیشتر ...

بیا دلهایمان را برداریم و بشوییم و خشک کنیم . مرهم بگذاریم روی زخمهای نو و کهنه اش . بغلش کنیم و یک ترانه ی آرام برایش بخوانیم .بعد بگذاریمش روی طاقچه . کنار همان آینه که هر روز نگاهمان را از آدمی که تویش میبینیم میدزدیم ...

بیا دلهایمان را بگذاریم کنار قرآن و حافظی که همیشه روی طاقچه بوده , عزیز بوده , همدم بوده برایمان .

بگذاریم همانجا تا شاید وقتی او... آمد تا توی آینه خودش را برانداز کند ، نگاهش به دل ما بیفتد و دستی به سر و رویش بکشد . نوازشی کند و دلجویی که ای دل ...کجا بودی  که من ندیدمت . 

و نفهمد و یادش نیاید که خودش هم چند بار زیر پا گذاشته بودش ...

آنوقت شاید بردارد دل ما را و ببرد با خودش و یا حد اقل گاه گاهی سری بزند و غبار از دل ما پاک کند .

بیا ... 

بیا دلهایمان را بگذاریم یک جای بهتر .

ظاهرا این جایی که هست ... جای خوبی نیست ....

 

خانوم پاف
۲۴ مهر ۹۲ ، ۱۱:۲۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر
مدتی بود که بودم ! اما دریغ از حرف جالبی برای نوشتن . بعد هم که مدتی نبودم و دریغ از لحظه ی جالبی که به یاد بماند برای نوشتن !

 

فقط این که دلم برای اینجا تنگ شده بود بسی ...

و برای همه ی دوستان مجازی ام البته بسی بیشتر ...

 

خانوم پاف
۰۶ مهر ۹۲ ، ۱۶:۴۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر