خانوم پاف

شبانه

پنجشنبه, ۱۴ خرداد ۱۳۹۴، ۰۱:۳۰ ق.ظ

دنباله ی پرده را باد تا وسط اتاق نزدیک سقف هل میدهد.

رقاصه ی سفید پوش با ناز و کرشمه سر جای اولش بر می گردد .

دلم میریزد .

صورتم خنک میشود .

کلوچه محکم خودش را به من می چسباند .

کولر ها روی پشت بام با صدای بلند مشغول گفتگو با یکدیگرند .

کولر خانه ی ما اما ساکت نشسته و فقط نگاهشان میکند ...

 آنطرف تر روی بالکن خانه ی بغلی انگار کسی سیگار میکشد .

هواپیمایی می غرد  و مهرآباد را ترک می کند . 

 

از اینجا ،

اتاقی در طبقه ی پنجم ،

محصور میان دیوارهای سنگی و سیمانی ، 

آسمان را .

ماه را ،

حتی شب را ،

نمی توانم ببینم .

فقط میتوانم چشمهایم راببندم ،

و باور کنم

 که این 

تنها یکی از آن صدها شبیست ،

که ندیده از دستم می رود ...



پرده هنوز در هوا میرقصد و کلوچه  در امنیت آغوش من به خواب رفته .

۹۴/۰۳/۱۴ موافقین ۲ مخالفین ۰
خانوم پاف

نظرات  (۱)

شب هایمان هم مصنوعی شده
پاسخ:
حیف شب که مصنوعی بشه 
آسمون شب کویر راعشق است 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">