یک دوستت دارم بزرگ گیر کرده توی حنجره ام
دستهای نبودنت را بردار از بیخ گلویم
قول میدهم صدای هق هقم را
بگذارم زیر بالش
یک دوستت دارم بزرگ گیر کرده توی حنجره ام
دستهای نبودنت را بردار از بیخ گلویم
قول میدهم صدای هق هقم را
بگذارم زیر بالش
ماندالا ببافید !
پرواز کنید !!
باور کنید !!!
پ ن
اینستا گرام من رو حتما تا الان دیدین :)
خبر جدید اینکه کانال آموزشی هم افتتاح شد :))
یکی از زیبا ترین طرح های قلاببافی دنیا ( باغ سوفی ) رو به رایگان آموزش خواهم داد :)))
بزودی :))))
باید بخوابم ، دیر وقت است.
اما بزودی خواهم نوشت ،
از بغض و هیجانی که امشب توامان در وجودم بوجود آمد ...
این روزها این کلمه را بسیار به کار میبرم : بزودی .... بزودی .....
دلتنگی
رهایم نمیکند
...
چونان نوزادی گرسنه
که به پستان خشک مادر مرده اش چسبیده ،
شیره ی جانم را می مکد ،
و سیر نمی شود ....
امشب فهمیدم که ژاپنی ها مردمان فروتنی هستند .
و گیاهان را با فروتنی دوست دارند .
گیاهان را ، درختان را و برگ ها را .
به اندازه ی همه ی پاییز های گذشته ، میخواهمت ...
به اندازه ی همه ی پاییز های نیامده ، صبوری میکنم .
" به زنی که هوا حالش را دگرگون میکند، حواست بیشتر باشد.
یکهو میبینی رعدوبرقی زد و رگبار
و نبودهای و دیگر نمیبینیش هیچوقت. "
نقل از وبلاگ زرمان
این هوا
این روزها
حالم را دگرگون کرده
دلم یک حیاط بزرگ می خواهد با یک باغچه ی بزرگ ، که ده جور سبزی بکارم گوشه گوشه اش . چند تا درخت میوه هم داشته باشد حداقل پنج تا و یکیش خرمالو و دیگری حتما انجیر باشد !
مرغ و خروس هم دوست دارم با یک عالمه جوجه های تپلی . یک کندو ی زنبور عسل ته حیاط یا شاید روی بام .
۳۸ تا گلدان گل از شمعدانی گرفته تا... هر چی .
کنار دیوار هم یک بوته بزرگ شاهپسند و چسبده به در ورودی یک بوته رز رونده ی مینیاتوری ، سرخ و پر گل .
خب خیلی چیز ها مانده هنوز ، حوض آبی و ماهی و ....
فعلا تا همین جا بدانید !
من ذاتا آدم دهات هستم نمیدانم چرا در شهر بدنیا آمد و در شهر زندگی میکنم . به نظرم یک نفر جایش با من عوض شده. :))
هرگز فکر نمیکردم انقدر تغییر کنم .
ترس از دست دادن ، آدم را ویران میکند .
زمانی که این ترس را پشت سر بگذاری ،
آباد شدنت آغاز شده ...
دستم را بریدم !
با بشکاف !
زخمی عمیق تا نزدیک استخوان .
از دیدم خون و زخم خودم ، حالم بد شد .
از ترس اینکه مجبور به بخیه بشم ،
به چه مرارتی بستمش
و پس افتادم !!!
اونوقت زورکی منو فرستادن رشته تجربی که پزشک بشم -_-
پ ن
جر خوردن کلمه ی مناسب تری هست به جای بریدن .
زیر پوست ما هم عجب رنگ و لعابی دارد !
چشمهایم را باز کردم
و دنیا مال من شد .
چشمهایم را که ببندم ،
فقط یک خاطره خواهم بود ....
پ ن
۳۸ پاییز گذشت ...
همه ی دنیا هم که مال من باشد
میخواهم تو ، باشی
میخواهم دنیا نباشد
حالا که تو ، مال من نیستی
اومدم خونه ی پدری
مامان رفته حمام
داداش داره پله ها رو موکت میکنه
خانومش کنارش داره کمک میکنه
دخترا مشق مینویسن و هر و کر میکنن
گودزیلا کوچولو مون هم یه جایی همین اطراف داره یه کار خطرناک میکنه چون صداش نمیاد !
من شالگردن میبافم و از بوی چسب موکت مست و مدهوشم .....
یکی دکمه ی pause رو بزنه
لازمه یه مدت این جا متوقف شم ....
تموم میشه . وباز همه چی از نو .
سخته ولی هیچی از نمردن سخت تر نیست .
آدم فقط نمیتونه نمیره ، هر کار دیگه ای ازش بر میاد ،
زندگی یعنی همین ...
یکی دو هفته ی پیش ، خانم جوانی تصویر مدل قلاب بافی رو به تلگرام من ارسال کرد و مشابه اون رو سفارش داد و پرسید آیا میتونم کار رو براش آماده کنم ?
با نگاه اول متوجه شدم که عکس از اینستاگرام خانوم بافنده ای هست که گهگاه به صفحه همدیگه سر میزنیم .
خب ، سفارش خیلی ساده و بی زحمتی بود و دستمزد مناسبی هم داشت .
بهش گفتم عزیزم . البته که میتونم سفارش شما رو انجام بدم اما چون هنرمندی که این کار رو بافته میشناسم ، شما رو به هم معرفی میکنم . آیدی اینستاشو گرفتم و توی صفحه همون خانم منشن کردم . تمام :))
دیشب داشتم قبل از خواب توی اینستاگرام چرخ میزدم که رسیدم به یک فراخوان مسابقه ی قلاب بافی . اهل مسابقه و اینجور چیزا نیستم ولی صفحه رو باز کردم شاید ایده جدیدی داشته باشه .
ده دوازده نفر عکس بافت هاشون رو فرستاده بودن . اما چیزی که جالب بود ، نمونه ی ارسالی شرکت کننده ی دوم بود !!!
رومیزی من ! با کمی دستکاری ناشیانه روی عکس و حذف اسم صفحه م و یک کادر بی تناسب دورش !
ادمین صفحه ی مسابقه رو زیر عکس اصلی توی صفحه ی خودم منشن کردم .
تمام :))
فقط خدا می داند که من چقدر گل شاهپسند دوست دارم ...
فقط خدا می داند و من و کلوچه .
یک بوته شاهپسند میتواند همه ی غصه هایم را خواب کند .
یک زن
به آرامی
می میرد ،
آنگاه
که نوری بنام "عشق "
در او
خاموش شود ....
«حنا فاکسلی»( Hannah Foxley) پس از دو بار بهبودی از بیماری سرطان پستان، عکسهایی برهنه برای مجله«کازموپولیتن»(Cosmopolitan) گرفت تا زنانی که در شرایطی شبیه به او هستند را به زندگی تشویق کند.
حنا میگویدهدفش از گرفتن این عکسها، نشان دادن این است که زنان با وجود در آوردن بخشهایی از بدن خود، همچنان میتوانند زیبا باشند.
حنای 35 ساله میگوید که بعد از تشخیص غده در سینهاش در سال ۲۰۱۱، زندگی او کاملا دگرگون شد.
نزدیک به پنج ماه بعد از فوت پدرش، در حالی که هنوز عزادار بود، از وجود این بیماری در بدنش باخبر شد.
حنا میگوید:«این اتفاق مثل این بود که با قطار تصادف کرده باشم. برایم قابل باور نبود و مثل بیشتر زنان جوان فکر میکردم که شکستناپذیرم. »
پس از گذراندن هشت دوره شیمی درمانی، درحالی که شرایط رو به بهبود میرفت، یک غده جدید در سینه او پیدا شد که دوباره نیاز به شیمی درمانی پیدا کرد و بعد از مدتی، ناگزیر به تخلیه پستانش شد.
حنا در مصاحبهای اعلام کرده بود که یکی از سختترین مراحل درمانی، جدا کردن پستانش که سمبلی از زنانگی او به شمار میرفت، بود.
===============
برای حنا
عشق ذهنیت نیست.
عشق خوشی،حسادت و نفرت نیست.
در عشق همدردی، شهامت و حضور ذهن وجود دارد، اما باز همهاین کیفیتها هنوز عشق نیستند.
برای درک کیفیت عشق و رسیدن به آن انسان نیازمند احساس سپاسگزاری نسبت به زیبایی ست.
نه زیبایی فیزیکی یک زن یا یک مرد.
زیبایی در کوهها یا در آسمانها و رودخانه ها جاری نیست.
زیبایی در آنجا وجود دارد که عشق باشد و این زیبایی و عشق،
همانا شور و شوق است.
این زیبایی و عشق بالاترین شکل هوشمندی را میسازد.
این چیزی است که نباید با فکر با آن بازی کرد.
و در قالب واژه ها قابل بیان نیستند.
پ ن
یک سال از این خبر میگذرد اما هنوز هستند زنانی که باید بدانند حناها چگونه به مفهوم جدیدی از زندگی و زیبایی رسیدند .
این عکس های پرسنلی فوری ، راستگو ترین و در عین حال ضد حال ترین عکس هایی هستن که هر آدمی توی عمرش می تونه از خودش ببینه .
امروز برای تمدید گواهینامه م ناچار عکس فوری گرفتم ، از صبح تا حالا ده بار به خودم گفتم عب نداره حاچ خانوم ، عمر دست خداس !
الانم دارم وصیت نامه مینویسم اموالمو تقسیم کنم !
خیالبافی نمیکنم .
عروسک می بافم .
از آن دلخون می شدم ،
ازین شاید کودکی دلخوش شود .
تا امروز تو خودخواه بودی
ومن تورو میخواستم .
امشب چشمهامو بستم .
به صدای نفسام گوش دادم .
و تصمیم گرفتم کمی خودخواه باشم .
تو هم اگه منو خواستی ، تصمیم بگیر ، کنارم بمون ....