میخوامت و تو نیستی
سه شنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۵، ۰۲:۴۰ ق.ظ
کاموامو گم کردم. همون که یه دونه خریدم ازش ، همون که برگ لاله های سوفی رو باهاش بافتم. همون که بعد هر چی مغازه های عشق آباد رو دنبالش زیر و رو کردم دیگه مثلش پیدا نکردم. همون که بعد از خونه تکونی دیگه ندیده بودمش. یعنی نیاز نداشتم بهش تا امشب . تا امشب که میخوامش و نیست....
۹۵/۰۱/۲۴