بی بی
يكشنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۴، ۰۱:۲۷ ق.ظ
دلش بهانه گیر شده .
میگوید دستم شکسته ،
اما من که میدانم ،
انچه شکسته ، دل بی بی ست نه دستش ...
دلم میخواهد بیاورمش اینجا ، پیش خودم ،
بگذارمش روی دوتا چشمهایم .
اما او حتی دیگر نمیتواند سوار ماشین بشود این همه راه طولانی را ...
دلم بی بی ام را میخواهد . بدون اینکه نفر سومی بین مان باشد .
بی بی من شیرزنی بود ، این روز ها بیماری و پیری بهانه گیرش کرده ،
شاید هم رفتن آقاجون و دایی ها ...
صبر بی بی دارد تمام می شود .
بی بی ام اگر برود من یک تکه از ریشه ام را از دست خواهم داد .
یک تکه از زندگی ام را ...
بی بی ام را ....
۹۴/۰۹/۲۲
