خانه ای که دوستش داشتم
جمعه, ۵ تیر ۱۳۹۴، ۰۱:۵۰ ق.ظ
خیلی دوست داشتم من هم به خانه ام بر میگشتم
اما جز یک در ، که به حیاطی خالی باز می شود چیزی برایم باقی نمانده .
آنجا یک روزی ، تختی چوبی بود و حوضی با فواره ی کوچکش ، با چند تایی ماهی گلی و یک عالمه شمعدانی های تر و تازه .
پنج دری بالای حیاط نشسته بود و با شیشه های رنگی رنگی اش با ناز به دیوارهای کاهگلی فخر می فروخت .
آنجا کنار دیوار آن نسترن سفید و کمی جلوتر ، گل های نارنجی همیشه بهار که همیشه ی خدا مثل خورشید های کوچک دور تا دور باغچه می درخشیدند .
پله های بلند تا نزدیک هشتی ، اتاق های دور حیاط با طاقچه های هلالی و آن پستوی پر اثاث محبوبم ..
جز در ورودی و چند پله ی بلند که هنوز سر جایش باقی مانده ،
به هر کجا نگاه می کنم نوشته : page not found
پ ن
با بلاگفا خداحافظی کردم
۹۴/۰۴/۰۵