یکی از چیزایی که عمیقا حالمو بد میکنه ، بافتن از روی نقشه یا دستور بافتی هست که یهویی بفهمم یه جای کارش می لنگه.
تنها چیزی هم که میتونه این حال بد رو دگرگون کنه کشف و حل اون اشتباهه.
الان خوبم ! خداروشکر !
شما چطورین ? ^_^
یکی از چیزایی که عمیقا حالمو بد میکنه ، بافتن از روی نقشه یا دستور بافتی هست که یهویی بفهمم یه جای کارش می لنگه.
تنها چیزی هم که میتونه این حال بد رو دگرگون کنه کشف و حل اون اشتباهه.
الان خوبم ! خداروشکر !
شما چطورین ? ^_^
از اینجا که من هستم
تا آنجا که تو
آنجا که تو
تو
تو
اصلا تو چرا سر جایت نیستی ? هان ?
ماندن چه بدی داشت که رفتی ، دلکم ...
دلم یک عاشقانه میخواهد .
این بار آرام هم نشد ، نشد .
دریا طوفانی هم که باشد ،
باز همان خانه ی امن ماهی سیاه کوچولوست ....
تن خسته ام که هیچ ،
کاش میشد هر از گاهی
یکی می آمد
مغزم را مشت و مال میداد،
خستگی اش در برود.
بلکه درست کار کند.
من خسته نیستم
فقط چشمهایم تار می بیند .
من خسته نیستم
فقط چشمهایم می سوزد .
من خسته نیستم
فقط از چشمهایم اشک می ریزد .
من خسته نیستم
فقط چشمانم را بسته ام .
در یک چشم به هم زدن دنیای من عوض می شود
اگر چشمهایت . . .